دردسر

سرم درد میکند

دردی در سر 

دردی در تمام سلول های مغزم

سرم درد میکند چون من دردسرم

چون من خود دردم

دردی در سرت

در شقیقه ات 

در تمام سلول های مغزت 

.. :)


امضا.شاه سیاه

۵ ۸

ابریِ بی باران

همان آسمانی هستم

که پر شده از بغض 

و به جای اینکه کسی حال دلش را خوش کند 

نماز باران میخوانند و به انتظار گریه اش نشسته اند...

مثل همان هوای ابریِ بی باران

تنها شده ام ..


امضا.شاه سیاه

۴ ۶

حوا

آمد و گفت روح بادم و رفت

عطر او ماند روی یادم و رفت

خود نفهمید در چه حالی بود

گریه میکرد و گفت شادم 

و رفت :)


+ به مناسبت آخرین روز اولین ماه آخرین فصل سال :)

۴ ۵

تنهایی

تنهایی رو از پستی فهمیدم که نوشته بود خداحافظ من رفتم برای همیشه..
یه دونه لایک خورده بود که خودش بود 
هیچ کامنتی هم نداشت :(


۱ ۵

بیخیال عالم

مرا خیال تو بیخیال عالم کرد :)

۱ ۴

شاهنامه

وقتی از دور به چیزی نگاه میکنی 

همه چیز مثل یک سری نقطه اس 

کوچیک ... میرن .. میان ... 

وقتی دو تا نقطه به هم میرسه تو نمیدونی چی شده 

چی بینشون مبادله میشه .. 

چیا گفته میشه 

نقطه ها بیشتر میشن

بیشتر .. بیشتر .. کنار هم قرار گرفته میشن

و تو بازم نمیدونی داره چی میشه

اما یهو چشم که باز میکنی 

میبینی اون نقطه ها شدن خط 

اون خط ها شدن رشته 

اون رشته ها شدن طناب

و یک طناب دار میشه و انداخته میشه دور گلوی تو 

چون تو مقصری که زود نفهمیدی ....

دنیای جای خطرناکیه

نه به خاطر نقطه ها که کارای بدی میکنن .. به خاطر تو 

به خاطر تو که میبینی این نقطه ها رو .. این کار های بد رو 

ولی کاری نمیکنی ... 

دنیا جای بدیه ... 

باید حواست باشه چی میشه .. 

پشت سرت باید چشم بکاری 

حواست باید به سایه ها باشه

نباید بترسی .. نباید دلت بلرزه .. نباید ببازی

وقتی نزدیک میشی به نقطه ها 

تازه میفهمی 

چی به چیه ...

ارتباط ها رو میفهمی 

نقششون رو

که کی چی میگه ...

اونجاست که میترسی ... چقدر دنیا کوچیکه .. و در عین حال چقدر بزرگه ...

و بی مقدمه برای یه جنگ آماده میشی 

و چطوری بگم .. برای یه شکست آماده میشی ... 

چون تو هیچی نمیدونی از این دنیای نزدیک و هیچ مهره ایی نداری

میبازی...

یعنی .. شکستت میدن .. 

وقتی میخوری زمین .. جلو چشمت رژه میرن .. کسایی که بهشون اعتماد داشتی 

کسایی که دوستشون داشتی ... کسایی که حتی .. نقطه بودنشون هم به حق کمک های توهه..

این بخش غمگین شاهنامه اس ...

تو طرد میشی .. از همه این دنیا پرت میشی ... سرد میشی .. 

این غم نامه زندگی توهه 

این دنیای لعنتی ... 

دنیای نقطه ها 

دنیایی که هیچوقت نباید

تکرار میکنم

هیچوقت نباید بهشون نزدیک بشی....

نقطه ها خیلی قدرت دارن.


امضا.شاه سیاه

۲ ۴

چه زود...

چه زود فراموش میشوم

انگار سالهاست من مرده ام

اما هنوز ذهن زخمی ام

یاد تو را نشانه میرود ...

۰ ۲

کت و شورت :))

- چرا کُت پوشیدی ؟

+ شاید مهمون بیاد

- چرا شورت پوشیدی ؟

+ شاید مهمون نیاد

- :/


++ : در حال خوب شدن :)

۲ ۳

بهشت

میگویم شاد نیستم

میگویم آخرین بار 15 سال پیش از ته دل خندیدم

اما من هم شاد بوده ام

اینطور نیست

من جهنمی ام 

اما بهشت را ثانیه ایی هم که شده چشیده ام 

درست همان لحظه ایی که تو با من بازی میکردی 

به من دروغ میگفتی 

من الکی 

خوب و شاد شده بودم

و خدا چقدر به حالم غصه میخورد ... 

باران بهانه بود آن شب 

تو نمیدانستی

من نمیدانستم

اما فرشته ها گریه میکردند 

به حال من 

به ساده بودن من 

به اینکه چقدر کودکانه دل میبندم

به این تنهایی ام 

خوب نیست 

این تنهایی آدم را دق میدهد 

اینکه یک روز ستاره جمع باشی و حال اینگونه ..

خوب نیست جانم ...

آنقدر تنها شده ام .. آنقدر دلم لک زده برای داشتن یک دوست 

که به آغوش دشمنانم پناه برده ام .. 

من

بهشت را 

ثانیه ایی هم که شده 

حس میکنم

وقتی با من بازی میکنند 

و این روزها فقط نقش یک مهره برنده را در می آورم

اما روحم خیلی وقت هاست که باخته

مات شده...

کیش و مات...


امضا.شاه سیاه

۱ ۳

بیست و پنج ، ده

این چیزا واسه هر کسی عادی باشه 

واسه من نیست 

من نمیخام بگم خیلی عجیبم .. یا خیلی موجود پیچیده ایی ام 

من فقط اومدم بگم خیلی بی تابم این روزا 

فکر که میکنم فقط اون یادم میاد 

من نمیتونم نسبت به این چیزا بی اهمیت بشم 

نمیدونم چند روز از تصمیمی که گرفتم میگذره 

ولی من امروز عهدم رو شکستم و دوباره بهش پیام دادم

کاش میشد بفهمه نمیتونم فراموشش کنم

کاش همه چی دوباره عادی میشد

کاش منم یه دوست خوب داشتم

یه دوست خوب..

بیست و پنج ده برای من هیچ معنی خاصی نداره

چون هیچ احساسی نسبت به این روز ندارم

هیچ احساس خاصی نسبت به هیچ روزی ندارم

من از اون من سابق خیلی فاصله گرفتم.


تمام.

اینم تقدیم به خودم :) یادمه اون قبلی خیلی از اینا دوست داشت.



۲ ۴
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان